روز چهارشنبه، 12آذر1393به پاس گرامیداشت روز معلولین، باروبنه دیداری به یاد ماندنی از معلولین بسته می شود.
مددجویان نونهال دختر و پسر به همراه تعدادی از مددکاران بنیاد خیریه نیکوکاران شریف در ساعت 16 با شاخه گلهای زیبا و رنگارنگ به آسایشگاه معلولین توحید، واقع در میدان توحید تهران، خیابان نصرت غربی می روند تا پاک ترین احساسات کودکانه را در میان لطافت گلبرگهای مخملی به پدران و مادران جوان دیروز تقدیم کنند.
در این مکان نه چندان دوست داشتنی، پدران و مادران رنجوری بستری هستند که روزگاری فرزندانشان با شنیدن افسانه هایی به یاد ماندنی در آغوش گرم آنها به خواب ناز فرو می رفتند. اما امروز پس از گذشت سالها، در میان دنیایی از سکوت غم انگیز، نه دیگر از آن لالایی ها خبری هست و نه از آن افسانه ها و نه از صدای خنده های شیرین کودکانه!
روزهای ملال آور در پی نگاههای پر معنا و خیره مانده به نقطه ای سپری می شوند بدون این که در میان چهره تکیده ای که رد پای چنگال بی رحم روزگار در آن دیده می شود حتّی خنده کوتاهی بر لبها دیده شود و یا بتوان دیروز نه چندان دور را به یاد آورد.
چه دردناک است در میان هجوم بی رحمانه بیماری آلزایمر و لرزش ممتد انگشتان نوازش گری که روزگاری در میان گیسوان دخترکان شیرین زبان فرو می رفت، صفای روزهای دور هم بودن به تاراج رفته است!
کمی که با خودمان رو راست می شویم، می بینیم همه ما بدون اینکه متوجه باشیم چه راحت در میان مرداب زندگی تکراری، در میان هیاهوی مشغله های ریز ودرشت دست و پا می زنیم و درست در همین نزدیکی در مکانی به نام آسایشگاه، تجربه ارزشمند سالها تلاش و زندگی انسانهایی از جنس بلورفقط در یک سکوت تلخ و غم انگیز خلاصه شده است…
با ورود نونهالان مددجوی بنیاد خیریه نیکوکاران شریف، صدای خنده و شادی کودکانه، گویی نبض زندگی را در میان رگهای خشکیده خاطرات به جریان می اندازد و در غوغای مسرّت بخش ورود بچه ها با شاخه گلهایی که در دست دارند، گلهای لبخند یکی پس از دیگری در میان چهره های خستهّ این دوست داشتنی های بی تکرار شکوفا می شوند.
انگار در میان کوچه پس کوچه خاطرات این عزیزان دوباره بوی باران می آید و تصویری از پرچین کاهگلی با درخت گل یاسی که عطر دل انگیزش فضای کوچه را پر کرده است و صدای شیطنت کودکان و …
علی و زهرا، دستهای چروکیده ای را می بوسند که گاه اشک تنهایی و غبار غربت را از چشمان کم سوی آنها پاک می کند! معلولین از دیدار برو بچه های بنیاد چه خرسندند!
گرچه مدت دیدار بسیار کوتاه است اما همه خوشحالند که در فرصتی بسیار ناب و گرانبها، دختران و پسران کوچک ما در یک صحنهّ واقعی بزرگترین و تاثیر گذارترین درسهای زندگی را به طور عملی آموزش می بینند. مهم تر از همه ما بزرگترها از رفتار صادقانه و نگاه معصومانه نونهالان درس تکریم و نوع دوستی را که منعکس کننده فطرت پاک و زلال آنهاست، یاد می گیریم.
نظر خودتان را ارسال کنید