فضه، علاوهبر مادری برای سه فرزند خود، مادر مبینا و خواهر کوچکش هم است. او که در تلاطم روزگار دست نوازش بر سر بچههای یتیم و آوارهماندۀ برادر شوهرش، میکشید، امروز برای تهیۀ جهیزیه دختر بزرگ برادر شوهرش به این در و آن در میزند تا بلکه این نوعروس را با شادمانی و با دست پُر راهی خانۀ بخت کند.
صبح روز پنجشنبه، چهارم آذر ۹۵، بچههای بنیاد با تدارک یک جهیزیه خاص در تمام شادی این مادر سهیم بودند. او که همۀ این خوشحالیش را مدیون لطف خدا و کمک بندگان نیکوکارش میداند؛ طی گفتوگویی کوتاه گفت: «مبینا تقریباً نه ساله بود و خواهرش چهار ساله که پدرشان از دنیا رفت. هر چه من و همسرم سعی کردیم مادر این بچهها را از دام اعتیاد نجاتش دهیم، به نتیجهای نرسیدیم. این دو دختر یتیم را که جز خدا و ما سرپناهی نداشتند مثل بچههای خودمان بزرگشان کردیم؛ به مدرسه فرستادیم و چیزی برایشان کم نگذاشتیم.
چند وقتی است که همسرم بیمار است و وضع مالی خوبی نداریم. با آمدن خواستگار برای مبینا دغدغۀ فراهمکردن جهیزیه مثل یک کابوس شب و روز برایم نگذاشته بود. یک روز به طور اتفاقی با بنیاد امور خیریه نیکوکاران شریف آشنا شدم و …
تصور این که نوعروسمان با یک جهیزیۀ آبرومندانه به خانۀ بخت میرود از دیشب خواب را از چشمانم گرفته است. انگار در آسمانها در حال پروازم …»
این جهیزیه که شامل اقلام ضروری همچون: پتوی مسافرتی، رختخواب دونفره، پرده، لباس، سرویس تفلون، سرویس کریستال، سرویس چینی، یخچال فریزر، ماشین لباسشویی، اجاق گاز پنج شعله، اتو، سرویس قاشق و چنگال، کتری، قوری، جاروبرقی، پلوپز، فر، سرویس کفگیر و ملاقه، سرویس حوله و … بود، در فضایی بسیار صمیمی و دوستانه برای آغاز یک زندگی مشترک راهی خانۀ این نوعروس شد. نوعروسی که با رفتن به خانۀ بخت روزهای سخت بیمادری و بیپدری در خاطرۀ عشق مادرانۀ زنعمو و محبت پدرانۀ عمو گره میخورد و دستان توانای نیکوکاران خط بطلان میکشید به هر چه غم و غصهای که هیچگاه ماندگار نشدند!