در آخرین روز اردیبهشت ۹۵، آفتاب طلوع نکرده، هیئت مدیره، مدیرعامل و جمعی از همراهان برای بازدید از چند روستای محروم عازم شمال کشور شدند.
نیکوکاران جادههایی را که همچون مارهای خوش خط و خال بر زمین آرمیده بودند، چنان آهسته میپیمودند تا نکند که از صدای قیژقیژ موتور خودروهایشان گلهایی که در خواب ناز بودند، به ناگاه بیدار شوند!
حدود ۱۱ صبح با ورود نیکوکاران به روستای سرسبز “ویه” شورایاری، جوانان و اهالی سالخورده به گرمی از آنها استقبال کردند. عزیزان روستایی (ویه و ناوه) که همگی در مسجد ولیعصر (عج) گرد هم آمده بودند، مشکلاتشان را چنین بیان کردند: «اهالی اینجا به شغل دامداری و کشاورزی مشغولند. با وقوع زلزلۀ دلخراش ۳۱ خرداد سال ۶۹ حدود ۳۵۰۰۰ نفر بر اثر این رویداد جان خود را از دست دادند و بیش از ۲۰۰ هزار واحد مسکونی تخریب شدند و خسارات عمدهای به تأسیسات و اماکن عمومی در استانهای گیلان و زنجان که متأثر از این زمینلرزه بودند، وارد آمد و حدود ۵۰۰۰۰۰ تن بیخانمان شدند. علاوه بر این بر اثر لرزش زمین به سفرههای آب زیرزمینی و نیز آبهای جاری آسیب زیادی وارد شد و رفتهرفته مقدار آب رو به کاهش رفت. با کم شدن آب که مهمترین عنصر کشتو کار به شمار میآید، تولید محصولات کشاورزی نیز بسیار کم شد. با کمشدن درآمد و نبود دبیرستان برای ادامۀ تحصیل دختران و پسران، تعداد مهاجرتها رو به فزونی رفت. اهالی پس از زلزله به توجه به نزدیکبودن فصل سرما در خانههایی که به صورت موقت از سوی مسئولان ساخته شده بود، اسکان یافتند. نبود امکانات و وضعیت نامناسب منازل (برای زندگی) باعث شدند بسیاری از ساکنین به شهرهای همجواری مثل تهران، قزوین ، کرج و … مهاجرت کنند.»
بسیاری از این افراد بیبضاعت اما فوقالعاده مهماننواز، آرام و دوستداشتنی که تعدادشان به ۶۷ خانوار میرسد جز سهم یارانه که هر ماه دریافت میکنند، درآمد دیگری ندارند. مدرسۀ آنها اکنون ۵ دانشآموز دارد؛ با معلمی که مجبور است از پایۀ اول تا پنجم را به تنهایی به آنها بیاموزد! و در آیندهای نه چندان دور به دلیل نداشتن دبیرستان تحصیل این ۵ نفر نیز متوقف خواهد شد.
این منطقه که در گذشتۀ نه چندان دور، بسیار آباد بود علاوه بر این مشکلات با معضل مهمی به نام ” تأمین آب شرب” دست و پنجه نرم میکرد. اهالی میخواستند با کانالگذاری و تعویض لولههای پوسیدۀ آبرسانی مدت آبرسانی را از ۱۰ دقیقه در طول شبانهروز به چندین ساعت افزایش دهند.
در بازدید از روستای کلیشُم که روزگاری مرکز روستاهای اطراف بود و مردمانی بس مهربان و خونگرم داشت، مشکلات عدیدهای از سوی جناب آقای دهقان، از اعضای شورایاری آن روستا مطرح شد که مشابه موضوعات مطرحشده در روستای “ویه” بود. این دوست عزیز در ادامۀ صحبتهای خود بیان نمود: «هم اکنون ۸۰۰ الی ۱۰۰۰نفر در اینجا ساکنند که در فصل تابستان ۲ الی ۳ هزار نفر به آنها افزوده میشود. در گذشته روستای کلیشم مثل یک مرکز تجاری قوی ۲۲۰ مغازه داشت که ساکنین مناطق همجوار برای خرید مواد غذایی، پوشاک، مس و هر آنچه که نیاز داشتند به اینجا میآمدند و تجارت در اینجا رونق فراوانی داشت اما کمکم با مهاجرت روستائیان بسیاری از مغازهها تعطیل شد. فقط سه چهار ماه از سال (خرداد تا آخر شهریور) با بازگشت موقت مهاجران به اینجا، روستا رنگ و بوی تازهای به خود میگیرد.
نیکوکاران ضمن ابراز همدردی با این دوستان و دلسپردن به صحبتهایشان به آنها قول دادند با توکل به خدای مهربان در حد توان بنیاد خیریه نیکوکاران شریف از هیچ کمک مادی و معنوی دریغ نخواهند کرد. سرکار خانم دکتر محمدینیک ضمن اعلام همکاری و همیاری با این عزیزان اعلام کرد با تأمین بودجۀ لازم برای حل مشکل آب شرب این منطقه در کنار آنها خواهد بود.
عصر همان روز نیکوکاران جادههای پر پیچ و خم را برای رسیدن به تهران طی نمودند تا در اولین فرصت ممکن با اندیشیدن تدابیر جدید و تلاش مضاعف برای کمک به نیازمندان مسیر پر پیچ و خم زندگیشان را مثل همان جایی که زندگی میکنند، برایشان زیبا و دلفریب نمایند.
نظر خودتان را ارسال کنید