خیریه نیکوکاران شریف

کمک‌های سرنوشت‌ساز، روزهای تلخ گذشته را شیرین می‌کنند.

کمک‌های سرنوشت‌ساز، روزهای تلخ گذشته را شیرین می‌کنند.

در آستانۀ فرارسیدن سالروز تولد حضرت معصومه (س) بنیاد خیریه نیکوکاران شریف روز چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ از ۹:۳۰ صبح تا ۵ بعد از ظهر میزبان حامیان پریسا و پریناز بود.

دو کودک یتیم سه و پنج ساله از جنس سادات که دو سال پیش پدرشان بر اثر سکتۀ قلبی دارفانی را وداع گفته بود.

…  مادر در دل شب زیر سقف اتاق ۱۲ متری خانۀ پدری، پای دار قالی تار و پود زندگی به هم پیچیده‌اش را در نقشی خاکستری هنرمندانه به هم گره می‌زد و این، آن نقشی نبود که روزگاری در میان هلهله و شادی میهمانان، بر سر سفرۀ عقد زیر تور حریر عروسیش در سر می‌پروراند!

 گوی زندگی هم‌چنان با چرخش‌های فراوان پیش می‌رفت؛ گاه از بلندی‌های زندگی گاه از پستی‌های آن.

در میان حرکت این چرخ فلک صحنه‌های زشت و زیبا، شاد و غمگین برای آنان‌که در رهگذر زندگی سخت دیگران بی‌تفاوت نبودند، پیامدهای شیرین و ماندگاری در پی داشت.

امروز نوازش و همراهی دو دختر کوچک که در میان بازی‌های کودکانۀ خود حتی تجربۀ کوچکی از حس ” گذاشتن دست‌های کوچکشان در میان دستان قوی پدر” را ندارند، لذت و برکت عجیبی دارد!

یکی از نیکوکاران می‌گوید: «وقتی حامی این دو خواهر شدم فکر می‌کردم شاید نتوانم هر ماه حتی ۱۰ هزار تومان به این عزیزان کمک کنم اما به برکت آشنایی با این دو دختر “سادات”  درآمدم به قدری زیاد شد که توانستم در مدت شش‌ماه خانه بخرم. او که دو ماه دیگر پدر می‌شود این روزها خیلی بیش‌تر از آنچه قول داده بود، کمک‌حال پریسا و پریناز است!

حامی دیگری که به همراه دخترش برای دیدار به دفتر بنیاد آمده بود، بیان کرد: «چندی پیش به همراه خانواده‌ام در “جشن باشکوه ارمغان شریف” که در برج میلاد برگزار شده بود، حضور یافتم. حدود دو ماهی بود که پدرم را از دست داده بودم. حس مشترک غم بی‌پدری بین من و این دو خواهر خردسال باعث شد که حامی آنها شوم و با تمام وجود یاریشان کنم.» وی در ادامه افزود: «دیشب بارگیری داشتم و ۲ ساعت بیشتر نخوابیدم. با وجود خستگی فراوان به عشق دیدن این دو عزیز سر‌موقع خودم را به اینجا رساندم.»

حامیان با خوش‌و‌بش‌های کودکانه و تقدیم هدایای نقدی و غیر نقدی بسیار، ساعات خوشی را در کنار این عزیزان سپری کردند.

مادر به همراه فرزندانش در محیطی آرام، دوستانه و با محبت با غذای مورد علاقۀ دخترانش پذیرایی شد. او در میان اعضای خانواده بزرگ نیکوکاران شریف احساس امنیت می‌کند. وی از این پس در پای دار قالی، تار و پود را با عشق به هم می‌بافد و یکی از نقش‌های قالیش دست‌های پُرسخاوت حامی نیکوکاریست که برای برآورده کردن آرزوی پریسایش آن روز با یک ماشین کنترلی به دیدار دخترش آمده بود!